میرهاشمی: جشنواره هنرهای تجسمی فجر در ارائه باید متفاوت از شکل امروزین خود باشد
سیدعباس میرهاشمی کارشناس عکاسی است و سابقه تدریس در دانشگاههای الزهرا و هنر دارد. او فعالیتهای زیادی در عرصه اجرایی هنر داشته که از جمله آنها عضویت در هیأت مؤسس انجمن ملی عکاسان ایران و عضویت در شورای تخصصی بررسی ثبت آثار هنری در رشته عکاسی است. میرهاشمی دبیرکل دومین، سومین، پنجمین و ششمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر بوده است و هماکنون دبیرکل چهاردهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر است. به همین مناسبت با او گفتوگو کردیم.
جشنوارههای هنری معمولاً با هدفی مشخص شروع به کار میکنند. شناخت جریانهای هنری و ویژگیهای کار هنرمندان، برای یک جشنواره اهمیت دارد تا برای انتخاب آثار از این شناخت بهره بگیرد. در شورای سیاستگذاری جشنواره هنرهای تجسمی فجر، این شناخت چگونه در رویکردها و برنامهریزی جشنواره برای دریافت آثار، تأثیرگذار است؟
برای برنامهریزی درست و دقیق در حوزه فرهنگ و هنر به یک مطالعه اولیه نیاز است و اگر این کار انجام نشود قطعاً کیفیت مناسبی به دست نمیآید. در این جشنواره نیز چنین اتفاقی افتاد و چند جلسه شورای سیاستگذاری تشکیل شد و باتوجهبه اینکه اعضای شورا افرادی شاخص و باتجربه در حوزه هنر هستند و در حوزه دانشگاهی، پژوهشی و تولید آثار هنری شناخت کافی دارند، رویکرد جشنواره را مشخص کردند تا برایناساس برنامهریزی مناسبی انجام گیرد. اگرچه باید بپذیریم این تصمیمگیریها تا حدودی تابع دورههای گذشته است و یکباره نمیتوانستیم تغییرات اساسی را که مدنظر شورای سیاستگذاری بود انجام دهیم، بلکه باید با شیوه مناسبی به سمت نگاه و نظر آنها حرکت میکردیم.
از طرفی من روی دورههای گذشته جشنواره مطالعه کردم تا فرازوفرودهای آن را مرور کنم. بر اساس پشتوانه دورههای گذشته و با طراحی افق پیشرو، به یک جمعبندی در حوزه اجرا رسیدیم که شورای سیاستگذاری، مدیران و دوستانی که بهعنوان مشاور از نظرات آنها استفاده میکردیم بر آن صحه گذاشتند. جمعبندی نهایی ما این بود که رسانه محور بودن را یکباره تغییر ندهیم و درعینحال از هنرهای جدید نیز غافل نشویم. بنابراین بخش کیوریتوریال را در نظر گرفتیم زیرا بر اساس جریان هنری جامعه و عرصه بینالملل اعتقاد داریم باید اتفاقات جدیدی را در آینده نزدیک در جشنواره شاهد باشیم. علاوهبرآن بخشهای جنبی مانند نظامی گنجوی، آینه در آینه و بخش ایثار و فداکاری را داریم که فکر میکنم اتفاقات جامع و خوبی در آنها رخ دهد.
جشنواره هنرهای تجسمی فجر، قرار است برآیند چه جریانی در هنرهای تجسمی کشور باشد؟ این جشنواره را میتوان برآیند هنرهای تجسمی یک سال گذشته کشور و محلی برای نمایش آثار برتر دانست یا هدف آن کشف استعداد و ایجاد فرصتی برای هنرمندان کمتر شناخته شده است؟
آنچه حوزه تجسمی ما نیاز دارد بسیار فراتر از آن چیزی است که در جشنواره میتوانیم داشته باشیم. بحثهای حمایتی، تمرکززدایی، توجه به هنرمندان جوان، فروش آثار، برگزاری اکسپوها و بسیاری موضوعات دیگر هستند که امروز جزء مطالبات جامعه هنری است و باید به آنها فکر شود، ولی طبیعتاً در جشنواره فجر نمیتوانیم به همه این مطالبات و خواستهها پاسخ بدهیم. جشنواره فجر باید حدودی را در نظر بگیرد و کار خود را در همین چهارچوب ولی به درستی انجام دهد.
به اعتقاد من جای بررسی بسیار جدیتری وجود دارد و نمیتوان پاسخ این سؤال را در چند جمله داد، اما تصورم این است که ضمن نگاه به گستره ملی و توجه به هنرمندان سراسر کشور، باید آثار و خلاقیتهای اخیر هنرمندان را که میتواند الزاماً محدود به یک سال گذشته هم نباشد در نظر بگیریم. بنابراین باید فضایی را فراهم کنیم که آثار تجسمی را که در گستره زمانی اخیر تولید شدهاند شناسایی کنیم و هنرمندان آثار را ارائه کنند و همین مسأله میتواند سکوی تولیدات سالهای بعد باشد. اگر قرار باشد دائماً تولیدات گذشته را به جشنواره بیاوریم پایهگذاری درستی برای تولیدات جدید نخواهیم داشت. این یکی از موضوعاتی است که باید نگاه جدی به آن وجود داشته باشد و نوآوریهای هنرهای تجسمی حتماً در جشنواره فجر دیده شود.
جشنواره تا چه حد میتواند در اقتصاد هنر مؤثر باشد؟
در دورههای مختلف جشنواره ساختارهایی طراحی و تدوین شد و به شکل اجمالی نیز مورد تأیید قرار گرفت تا برایناساس فعالیتهای جشنواره شکل بگیرد. در بعضی از دورهها جشنواره بر اساس همان ساختارها شکل گرفت و گاه فاصلهای با ساختارها داشت. جا دارد که بعد از گذشت سیزده دوره از جشنواره بهطورجدی روی ساختارها مرور بشود و خلأهای رفع گردد. یکی از نکات مهم، خلأ بهرهبرداری است. این جشنواره با زحمت زیاد برگزار میشود ولی خروجی آن میتواند بسیار بیشتر از آنچه امروز هست باشد. وقتی آثار زیادی به جشنواره ارسال شده و از بازبینیها و داوریها عبور میکنند و تعداد کمی جزء آثار برگزیده قرار میگیرند، طبیعتاً این آثار قابلاعتنا هستند. پس چرا بهجای این که صرفاً به صاحبانشان برگردانده شوند، توجه ویژه به آنها نمیشود؟ یا در امور فرهنگی و تبلیغات یا در محیطهای شهری استفاده نمیشوند؟ اینها مسائلی است که در مقوله بهرهبرداری باید به آنها توجه کنیم و باید برای این کار برنامهریزی جدی انجام داد. اگر این خلأ را کم کنیم ارتباط بین هنرمند و مخاطب را بسیار نزدیک کردهایم و ازبینبردن این فاصله میتواند به روح و روان مردم کمک کند و باعث شادابی و بالارفتن سلیقه شود. وقتی سلیقه جامعه بالا رود دیگر هر اثری را نمیپذیرد و همین باعث نگاه جدیتر به هنرمندان خلاق میشود.
کیفیت آثار نمایشدادهشده در جشنواره هنرهای تجسمی فجر گاه محل مناقشه بوده و منتقدانی داشته است. عدهای معتقدند که جشنواره هنرهای تجسمی فجر در قیاس با کار گالریها و دوسالانهها، کیفیت هنری پایینتری دارد و هنرمندان حرفهای در جشنواره حضور ندارند، آیا شما با این دیدگاه همسو هستید یا نسبت به آن نقد دارید؟
تصور من این است که باید خط و مرزی بین دوسالانهها، جشنواره جوانان، جشنواره فجر و... ایجاد کنیم و هرکدام را در زمینه کارکرد و افقهای خودشان بسنجیم. در دورههای مختلف جشنواره فجر آثار بسیار باکیفیتی را دیدهایم خیلی از هنرمندانی که در دوسالانهها و ... شرکت میکنند آثارشان را در جشنواره نیز شرکت میدهند. یکی از نکات مؤثر در این زمینه زمان برگزاری رویدادها است و هرکدام که در یک سال زودتر برگزار شود، هنرمندان آثار خود را آنجا ارائه میکنند. شاید از این نظر رویدادهای مختلف هیچ امتیاز کیفی بر یکدیگر نداشته باشند، اما فکر میکنم باید تعاریف خود را مشخص کنیم و وظیفه متولی حوزه هنر این است که شورایی را ایجاد کند که در آن تکلیف و حدود این رویدادها نسبت به هم مشخص شود.
از طرفی نیاز داریم که جشنواره فجر در ارائه، متفاوت از شکل امروزین خود باشد. در بعضی از دورهها تلاش شد که از شکل رسانه محور فاصله بگیرد اما دوباره به شکل سنتی خود برگشته است. من احساس میکنم بین این نوع ارائهها باید یک ارائه جدید و متفاوت را بپذیریم و کارها را طوری پیش ببریم که جشنواره به جهت دریافت و ارائه آثار با دوسالانهها متفاوت باشد. یعنی دوسالانه چون مختص یک رسانه است فراخوان و ارائه متفاوتی با جشنوارهای که همه آثار تجسمی را در کنار هم قرار میدهد، داشته باشد. اینها باعث میشود که دیگر دلیلی برای مقایسه این رویدادها با یکدیگر نداشته باشیم.
همچنین کیفیت آثار در دورههای مختلف جشنواره متفاوت بوده است، اما در این دوره کیفیت آثار برای ما بسیار مهم است و در شورای سیاستگذاری به این نتیجه رسیدیم که برای انتخاب آثار در رشتههای مختلف هیچ کف برای تعداد نداشته باشیم. در این دوره بدون نگرانی درباره تعداد آثار فقط کیفیت را در نظر داریم و این مسأله حتی باعث میشود فضای بیشتری برای نمایش بهتر آثار در اختیار داشته باشیم و مخاطبان بتوانند با راحتی ذهن آثار را ببینند و بهره ببرند.
باتوجهبه تجربههای پیشین در دبیر کلی جشنواره هنرهای تجسمی فجر، نگاه کلان جشنواره را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا جشنواره تجسمی فجر توانسته است در زمینه حمایت از هنرمندان، دربرگیری همهجانبه استانها، جذب مخاطب عمومی، ارتباط با انجمنهای هنری و... به این نگاه کلان در ساختار هنرهای تجسمی کشور دست پیدا کند؟
جشنواره فجر با تمام نقاط ضعف و قوت خود ماحصل زحمت همه کسانی است که در دورههای مختلف آن مشارکت داشتند. وقتی یک رویداد سیزده دوره برگزار میشود نمیتوان از زحمات کسانی که درگیر آن بودند بهراحتی گذشت و زحمات همه آنها جای تشکر دارد. یکی از مواردی که در این دوره حساسیت زیادی درباره آن داشتیم بحث استانها بود. متأسفانه در استانها امکان ظهور و بروز کمتری برای هنرمندان وجود دارد و این یک نقص بزرگ است که باید از متولیان فرهنگی و هنری درخواست کرد توجه بیشتری به آن داشته باشند.
در همین راستا امسال بخش ویژهای را تحت عنوان «تجسم هنر» برای استانها در نظر گرفتیم و برای هر استان با نظرخواهی از ادارات کل استانی، یک مدیر هنری انتخاب شد تا از سطح استان آثاری را جمعآوری کند و بر اساس یک نگاه جمعی با ستاد جشنواره، آثار قابلارائه در همان استان نمایش داده شود. یعنی همزمان با افتتاحیه جشنواره هنرهای تجسمی فجر در تهران، در تمامی استانها یک افتتاحیه خواهیم داشت. حتی بعضی استانها یک نگاه تکمیلی داشتند و تصمیم گرفتند که در شهرستانهای مختلف استان نیز چنین اتفاقی رخ دهد. ما به چنین نگاهی نیاز داریم و میتوانیم در آینده جامعههای کوچک شهری را نیز دخیل کنیم و این باعث میشود خلاقیتهای زیادی را که از جوامع مختلف برخاسته است در جشنواره ببینیم و آنها با برنامهریزی قابلیت رشد پیدا کنند و در سالهای آینده جشنواره تجسمی را در حدی برگزار کنیم که حق این جشنواره است.
ساختار جشنواره در دورههای مختلف قابل تغییر است، اما آزمون و خطاهای بسیار در این سالها جشنواره را به سمت رکود کشانده است و پویایی جشنواره را در جامعه تجسمی کاسته است. برای تبیین و تدوین ساختار جشنواره چهکار باید کرد؟ آیا تدوین آییننامه و شیوهنامه میتواند جشنواره هنرهای تجسمی فجر را به نحوی ساختارمند کند که با تغییر دبیر در دورههای مختلف، جشنواره دچار تحولات ساختاری نشود؟
ما در جشنواره چهاردهم در حال تدوین ساختار جدیدی هستیم که براساس همین نگاه شکلگرفته است. این ساختار بهعنوان یک پیشنهاد برای دورههای آینده است و در صورت تصویب شدن میتواند به پویایی جشنواره کمک کند. اکنون نیازمند یک ساختار جدی ولی روان هستیم تا در سالهای مختلف هر گروهی که مسئولیت جشنواره را عهدهدار میشود بتواند بر اساس آن فعالیت و آن را بهروز کند. از نظر من ساختار خوب یک ساختار زنده است، یعنی همیشه باید قابلیت رشد و دگرگونی داشته باشد. وقتی حوزه هنر به این شدت تغییر میکند که از رسانه محور بودن به بینارشتهای میل پیدا میکند و محدودیتهای آن در عرصه خلاقیت مدام کمتر میشود، طبیعتاً باید آن بازبودن فضای ذهنی برای متولیان نیز فراهم شود.
اگر جشنواره بدون ساختار باشد هرسال به یک سمت میرود، اما ماندگاری این سازمان ابتداییترین بحثی است که باید جدی به آن نگاه شود و در طراحی آن ذهنهای پویایی باید دخیل باشند. بنابراین وجود ساختار یک بحث بسیار قطعی است و در تدوین آن باید افراد مختلف بهخصوص منتقدان ورود پیدا کنند تا نقصها را پیدا کنند و امکان رفع آنها فراهم شود. در کنار آن کسانی که مسئولیت جشنواره را قبول میکنند نیز باید به این نوع ساختار متعهد و وفادار باشند و اگر قرار است تغییری ایجاد کنند یک تغییر سیستماتیک و در جهت اصلاح باشد، نه اینکه کلاً همه چیز را کنار بگذارند. علاوهبرآن یکی از مسائلی که وجود دارد تغییرات مدیران است که خود باعث دگرگونیهایی میشود. با تغییر دولتها و مدیران کل، همان تغییرات را در فعالیتهای اینچنینی نیز شاهد هستیم، اما اگر با وجود این تغییرها بتوانیم ساختار را حفظ کنیم آسیبهایی که به جشنواره میرسد بسیار کمتر خواهد بود.
دیدگاه شما درباره حضور افرادی غیر از هنرمندان در ساختار و بدنه اجرایی و سیاستگذاری جشنواره چیست؟ آیا جشنوارههای هنری با کارکردهای چندلایه فرهنگی، نیاز به مشاورههای فرهنگی، جامعهشناسی، روانشناسی، مطالعات فرهنگی و... دارند؟
در ساختاری که در حال تدوین آن هستیم یکی از نکات ضروری که بهعنوان پیشنهاد برای دورههای آینده مطرح شده این است که در شورای سیاستگذاری جشنواره حتماً از افرادی خارج از حوزه هنر بهره برده شود. جامعهشناسانی که مردم ما را میشناسند میتوانند در تدوین این رویکردها بسیار مؤثر باشند. به عقیده من حوزه علومانسانی میتواند به کمک همه جشنوارهها بیاید و بر اساس اطلاعات، نگاه و بینش این عزیزان میتوان رویکرد و رویه جشنوارهها را اصلاح کرد. آن زمان میتوان گفت که کار جشنواره اساسیتر و پژوهشیتر خواهد بود.
به نظر من این مسأله بسیار جدی است و پیشنهاد کردهایم که برای انتخاب اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره سهمی به حوزه علومانسانی اختصاص داده شود. حضور این افرادی قطعاً در سالهای ابتدایی جشنواره را با چالشهایی مواجه خواهد کرد اما در آینده میتواند فواید بسیار زیادی برای فعالیتهای جشنوارهای داشته باشد.
به نظر شما اگر جشنواره هنرهای تجسمی فجر به لحاظ اجرایی و تدوین برنامههای کاری از مجموعه دولتی جدا شود تا چه حد میتواند به رشد جشنواره کمک کند؟ به این معنی که دولت سیاستگذار کلان باشد و بخش خصوصی و هنرمندان، مدیریت جشنواره و کار اجرایی را پیش ببرند.
این مسأله جای کار زیادی دارد و بارها شاهد بودهایم که انتقال یک کار به بخش خصوصی سالها طول میکشد. اگر بخواهیم در حوزه فرهنگ این کار را انجام دهیم پیچیدگیهای بیشتری دارد، اما اعتقاد من این است که در صورت رخدادن چنین اتفاقی، به جهت پشتیبانی مالی قطعاً باید یک واسطه میانی وجود داشته باشد تا هزینهها کاملاً با نظارت صورت بگیرد. از طرفی شورای سیاستگذاری که برای جشنواره تعیین میشود میتواند اهمیت زیادی داشته باشد زیرا جهت و اهداف جشنواره را در هر دوره تعیین میکند. در بحثهای مالی باید با هماهنگی بخش دولتی پیش رفت اما برای بحثهای محتوایی، دریافت آثار و رویکردها، شورای سیاستگذاری که الزاماً از بدنه سیستم دولتی نیست میتواند تا حد زیادی تضمین کند که جشنواره با نگاههای نو و قابل رشد پیش برود.
خروجی نهایی جشنواره هنرهای تجسمی فجر چیست؟ بهعنوانمثال در جشنواره فیلم یا تئاتر، مخاطبان پس از جشنواره با مجموعهای از نقدها و جایزهها مواجه میشوند که در انتخاب اثر برای تماشا بعد از جشنواره تأثیر بسزایی دارد. آیا در جشنواره هنرهای تجسمی فجر هم میشود به چنین نگاهی رسید؟
در جشنواره هنرهای تجسمی فجر نیز شکلهای متعددی را میتوان برای این تأثیرگذاری مطرح کرد. یکی از اَشکال این است که آثار ارائه شده در جشنواره را که موردتوجه قرار گرفتهاند، تکثیر کنیم تا از این طریق سلیقه بصری جامعه را بالا ببریم. از سوی دیگر آثار برگزیده میتواند بهعنوان یک اثر پایه در نظر گرفته شود که میتواند سوژهای برای هنرمندان و رشتههای دیگر باشد تا آنها نیز از این سوژه بهرهبرداری کنند. شاید اثری که در جشنواره به نمایش درمیآید بهظاهر بیننده کمی داشته باشد، ولی اگر مخاطبان آن خودشان مولد باشند با نگاه به آن اثر میتوانند آثار دیگری را تولید کنند. بارها شاهد بودهایم که یک قطعه عکس باعث شده است مستندهای زیادی درباره آن سوژه تولید شود. شاید خود آن عکس را عده زیادی ندیده باشند اما مستندهایی را که بر اساس آن ساخته شده است عده زیادی دیدهاند و در ذهن آنها ماندگار شده است. بهاینترتیب اثر هنری از یک سو میتواند جریانساز شود و افرادی در رشتههای دیگر هنری یا علومانسانی و تربیتی و... را درگیر کند، و از سوی دیگر خودش آنقدر زیبایی داشته باشد که بتواند آنچه جامعه از نظر زیبایی و محتوایی نیاز دارد را به او بدهد.